به نام خدا
هزار داستان: لعنت بر چشم حسود! 21/8/99
عروسی در چشم باد ::::در ایام بهار
عروسی مفصل با تمهیدات کافی به مدت سه روز و سه شب بر گذار میشد . از اوایل و اغاز
عروسی نهار و شام به نیت پذیرایی از میهمانان گرامی تا پایان سه روز ادامه داشت . در سه نقطه پیوسته نزدیک بهم با
برپایی آیین های سنتی و زیر چادر های با تزیینات زیبا و قشنگ بر پا و تدارکات انجام گرفت .شادی فراون
در میان اهالی همه را به فعالیت بیشتر وا داشته بود . همه شرکت کنندگان با لباس های زیبا ،بانوان و مردان
برای رقص
و چوب بازی آماده بودند . میدان مشق اسب سواری از نمایش و بازیهای محلی و
تردستی و
سیاه بازی و سایر بازی ها مقبولیت و طرفداران بیشتری داشت . از هر سمتی
دسته و گروهی
شادی کنان و آواز خوان سر می رسیدند . گروه نغمه خوانان عروسی را گرم و
دیدنی با نغمه و
ساز های محلی جلوه دار تر ساخته بودند . می شود گفت حد اکثر تعداد حضور
شرکت کنندگان در مراسم را همین گروه نغمه و آواز با به راه انداختن ساز و
نغمه متفاوت سبب شده بودند . شعف و شادی موج میزد . از تمام نقاط دعوتی
داشتند شاد ی یک بار آنهم تمام و
کمال باید
در حد عالی و مردم پسند در هر سه نقطه مرتبط با عروسی به رقص و پایکوبی
زیبایی خاصی تزریق کند . نظر داماد و خانواده داماد اینگونه بود . محبت
ها
گل میکرد و نا رضایتی و قهر و بدبختی کنار میرفت همه به شادی و سرور فکر میکردند . همه مانند غنچه و گل روبروی یکدیگر باز می شدند و لبخند بر لب داشتند . اخرین موقعیت و مراسم عروس
بران جاذبه و خواهان بیشتری داشت . عروس سوار
بر اسب با تزیینات زیبا و با
مشایعت گرو ه های نوازنده ساز و دهل با رقص و شادی و آواز ، کلی جذابیت
همگانی به مراسم می
بخشید . کل کل زدن ن صحنه را هیجانی تر کرده بود افراد از هر دو خانواده تفنگ بدست و قطار فشنگ به قد آماده تیر
اندازی هوایی
بوند . در پس و پیش دسته عروس بران گروه نمایش متحرک با سخنوری سر گروه هم
جلوه
دیگری داشت . فشار تیر اندازی از هر گوشه و کنار تا حدی ترس و وحشت به
حاضرین در صحنه القا میکرد .گروه نقالی روش نوین ابداعی درحال حرکت بر
تمام مراحل مراسم سایه انداخته بود . روز اخر بود و اخرین مرحله تلاش
برای خودی نشان دادن و مشارکت در شادی یکدیگر خلاصه شده بود . همه چیز
عروسی خوب و
خوش بود ، الا قضیه تیر اندازی هوایی . تفنگ بدستها یکی و دو تا نبودند از
هر گوشه ای آدمها دعوتی و غیر دعوتی با تفنگهای مختلف و سایز گوناگون و
مارکهای مختلف معروف و غیر استاندارد کوتاه و بلند مانند قارچ
سبز شده بودند .شروع تیر انداری با شلیک خانواده عروس یا داماد یا مشترکا افتتاح و
بعد از ان اختیار از کف دو خانواده خارج میشد هر که هر چه در چنته و ذخیره داشت رو
میرد . امروز و امشب روز مبادا بود همه باید از فشنگ بکلی ساقط شوند مهارت بی نظیر
تعدادی از شرکت کنندگان به شکل رقابت و مسابقه تیر اندازی بعد دیگر بازی و همراهی
عروس و داماد در واپسن لحظات شادی مردم و بخصوص جوانان و خردسالان بود . اشیا ی ریز
و درشت بهوا پرتاب و بعد هم انبوه تیر ها که به سمت هدف زود گذر شلیک میشد .
اغلب
سنگ های ریز و درشت در دسترس برای نشانه گیری هوایی حرف اول را میزد .تیر اندازی
به هدف های هوایی شکل بی نظمی به خود گرفته بود . تمام آسمان بالای سر و اطراف عروس و داماد
در دید افق پر از لوله تفنگ و پر از صداهای کوتاه و بلند و گوش خراش و دلهره
اور بود . مگر تیر اندازی هوایی تمامی داشت . تا اخرین لحظه ادامه داشت . افراد و
خانواده ها و بستگان درجه یک در حالی که اسب عروس و داماد را در محاصره داشتند
شادی کنان انها را به سوی مقصد همراهی میکردند . ناگهان بیشترین میزان تیر اندازی هوایی با هدف و بی هدف در فضای آسمان بالای سر
همه همراهان را پر کرده بود . برای
خاتمه
عروسی اخرین مرحله تیر اندازی با هدف پایان بخش عروسی و آخرین قطعه ساز و
دهل
برای تشکر و قدر دانی شرکت کنندگان کمی طولانی تر نواخته میشد . بزرگانی
چند برای
خاتمه حضور داشتند با پرتاب سنگ در هوا تعدادی تیر انداز مهارت خود را برخ
بقیه می
کشیدند . در یکی از پرتابها و تیر اندازی های ماهر ترین ا فرد به اهداف
نشانه زنی هوایی در حاشیه
گردهمایی شاد و خندان و رقص و اواز یکی سر خود را بین دو دست گرفت و به
زمین نشست
و لحظه ای بعد از شدت درد سرنگون در میانه آنهمه میدان بلبشو ، همسان
زمین شد . اتفاقی افتاده بود با جیغ و داد همراهان عروس و داماد همه را به
سکوت خواندند . فردی از شدت درد به خود میپیچید و می نالید و مارگونه روی
زمین فنر وار می چرخید . از پرش سنگ و ترکش از
برخورد تیر، قطعه تیزی درست در مرکز چشم یکی از بزرگان فامیل عروس نشسته و
غرق در خون
بود همه شادی ها به ناراحتی و تاسف ختم شد . تعدادی هم در این میدان نا
رضایتی نرخ تعیین می کردند به طرف های دیگر و برای انها شاخ و شانه می
کشیدند . اوضاع داشت وخیم تر و غیر قابل کنترل می شد . عروسی به
پایان خود رسیده بود اما بی
دقتی و هرج و مرج تیر اندازان بی نظمی افریدند و سبب نا بینایی فردی از
فامیل دو
طرف منجر شد . همه گروه ها وابستگی فامیلی شدید با هم داشتند . عروس را پس
آوردند و قصد این بود که کار تلافی را برای جبران نا بینایی عمدی یا غیر
عمدی یکی از بستگان با به آشوب کشیدن مراسم روبه پایان مانع ایجاد کنند .
بحث و نزاع در حال شکل گیری بود که با وساطت تنی چند انسانهای هوشمند فعلا
برای مدتی خاتمه یافت . نزاع طایفه ای بدترین شکل و دارای عواقب خطرناک و
کشمکش در بر داشت و تا سالها به آن دامن تنش و در گیری زده میشد . طرف های
مقابل قول جبران دادند . با ده ها گونه ترفند خانواده عروس و طرفداران او
را مجاب کردند عروس بلاتکلیف به خانه بخت قدم گذارد . عروسی ها با وجود
شادی آورترین مراسم و دور همی های جمعی و گروهی
مرتب از این اتفاقات نا گوار داشت . معلوم نیست از چه روزی و به چه مناسبت
این
عادت نا خوشایند و خطر افرین به مراسم عروسی اضافه گردیده و چرا مراسم به
این
زیبایی را بعضی اوقات به تباهی و ناراحتی و احتمالا مرگ اور و نقص عضو
دیگران به
مثابه تماشاچی بیطرف خسارات جانی وارد می
کنند . این رسم کهن هنوز هم دامنگیر برخی اجتماعات بطور ناخواسته از طرف گروهی
اندک وارد عرصه میدان شادی میشود و باعث اسیب جدی به شرکت کنندگان میشوند . به امید سلامتی همه
درباره این سایت